Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-04-28@16:34:59 GMT

در دادگاه مجید رهنورد چه گذشت؟

تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۰۰۲۷۲

در دادگاه مجید رهنورد چه گذشت؟

آفتاب‌‌نیوز :

خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه نوشت: روز پنج شنبه ۲۶ آبان ماه سال جاری، مجید رهنورد با سلاح سرد دو بسیجی به نام‌های شهیدان «دانیال رضا زاده» و «حسین زینال زاده» را در شهر مشهد به شهادت رساند و ۴ نفر دیگر را مجروح کرد و سپس متواری شد.

۲۸ آبان ماه، اما در حالی که متهم از شهر مشهد گریخته بود، به همراه ۳ تبعه خارجی در استان سمنان دستگیر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

۳ آذرماه و یک هفته بعد از وقوع این جنایت، درودی دادستان مرکز استان خراسان رضوی از صدور کیفرخواست برای مجید رهنورد متهم پرونده به اتهام محاربه و ارسال پرونده به دادگاه انقلاب مشهد خبر داد.

امروز سه شنبه ۸ آذرماه نیز، ۵ روز بعد از صدور کیفرخواست، اولین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده این متهم برگزار شد دادگاه امروز به فاصله ۱۰ روز بعد از بازداشت متهم تشکیل شده است.

پس از اعلام رسمیت جلسه، رئیس دادگاه از نماینده دادستان خواست تا به قرائت کیفرخواست صادر شده در مورد متهم مجید رضا رهنورد بپردازد.

قاضی قناد که به عنوان نماینده دادستان در جلسه حضور داشت، ابتدا به تشریح چگونگی حمله متهم به بسیجیان و شهروندان پرداخت و گفت: متهم طی مراحل تحقیقات قانونی به اتهامات خود اقرار کرده است.

نماینده دادستان با اشاره به وقایع روز حادثه، به برخی از مستندات موجود در پرونده از جمله گزارش اداره آگاهی خراسان رضوی و گزارش نهاد‌های امنیتی و همچنین درخواست مکرر کسبه و اهالی محل مبنی بر مجازات متهم، تماس‌های مکرر شهروندان مبنی بر احساس ناامنی که دلالت بر ایجاد رعب و وحشت عمومی دارد، گفت: متهم به قصد جان ماموران حافظ امنیت، ۲ تن از بسیجیان را شهید و ۴ نفر دیگر را مجروح کرده است.

قاضی قناد، نماینده دادستان افزود: متهم برای بررسی وضعیت سلامت روحی به پزشکی قانونی معرفی و سلامت وی هنگام وقوع جرم مورد تایید قرار گرفته است.

در این هنگام و با اجازه رئیس جلسه؛ نماینده دادستان، کلیپی حاوی اقدامات اغتشاشگران که پس از ارتکاب جرم علیه اشخاص، اموال عمومی و خصوصی توسط خود آن‌ها برای پخش در فضای مجازی و ارسال به شبکه‌های معاند خارجی تهیه شده بود را در صحن علنی به نمایش گذاشت.

حمله به کلانتری، آتش زدن مامور نیروی انتظامی، تعرض به شهروندان، ایجاد راه بندان، پرتاب مواد آتش‌زا از جمله کوکتل مولوتف، آتش زدن وسایل نقلیه خصوصی و دولتی و وارد کردن خسارت به اموال بیت المال؛ بخشی از مواری بود که تصاویر آن در جلسه پخش شد.

پس از آن نماینده دادستان به تفصیل، به شرح واقعه و نحوه ارتکاب جرم توسط متهم مجیدرضا رهنورد در خیابان حر عاملی مشهد پرداخت و تصاویر لحظه حمله متهم به ۶ نفر از جمله شهید دانیال رضازاده و شهید حسین زینال زاده را پخش کرد.

نماینده دادستان با اشاره به تفکرات متهم گفت: متهم به شدت متاثر از فضای مجازی بوده و از مدتی قبل دست نوشته‌ای تنظیم کرده و در بخش‌هایی از آن با دست خط خود مطالبی با این مضمون نوشته که پس از مرگ برایم قرآن نخوانید، گریه نکنید و مشروب بخورید.

پس از این اظهارات نماینده دادستان، کلیپی از فعالیت‌های خیرخواهانه و جهادی ۲ شهید مدافع امنیت که در کمک به مردم در مناطق متخلف صورت گرفته بود در صحن علنی دادگاه پخش شد.

سپس قاضی سید هادی منصوری از تعدادی از شکات خواست تا به بیان شکایت خود بپردازند.

یکی از شکات پس از قرار گرفتن در جایگاه گفت: این دو شهید در سیل، زلزله و گرفتاری‌ها در حاشیه شهر به یاری مردم می‌پرداختند.

پس از آن یکی از مجروحان روز حادثه خطاب به متهم گفت: به کدام جرم به مدافعان امنیت حمله کردی و این ۲ عزیز را به شهادت رساندی؟

مجروح حادثه گفت: من برای کمک به این شهیدان به صحنه نزدیک شدم که توسط متهم مورد حمله قرار گرفته و زخمی شدم

مادر شهید: من همین یک پسر را داشتم و او تمام امید من بود

پس از اظهارات تعدادی از شکات و مجروحان این حادثه؛ رئیس دادگاه از مادر و همسر شهید خواست تا به بیان مطالب خود پرداخته و شکایتشان را مطرح کنند.

مادر یکی از شهیدان گفت: من همین یک پسر را داشتم، او تمام امیدم بود؛ اما اگر فرزند دیگری نیز می‌داشتم در راه خدا و مردم عزیز اهدا می‌کردم و امروز تمام این بچه‌ها مانند فرزندان من هستند.

سپس یکی از وکلای مدافع اولیای دم در جلسه عنوان کرد: متهم با قصد قبلی به دنبال انتقام جویی از نیرو‌های مردمی و بسیجیان بوده و تعداد و نوع ضرباتی که متهم به این شهیدان وارد کرده کاملا عالمانه و عامدانه بوده و مستند به مواد متعدد قانونی تقاضای رسیدگی عادلانه و اشد مجازات متهم را دارم.

پس از آن پدر همسر یکی از شهدا گفت: با شهادت این شهید، تمام آمال و آرزو‌های ۲ جوان برای یک زندگی خوب بر باد رفت و روی سخن من با افراد خود فروخته‌ای است که از آن سوی آب‌ها جوانان ما را تحریک می‌کنند در حالی که خودشان در رفاه، هشتگ نه به اعدام می‌زنند. آیا فقط شما ایرانی هستید؟ آیا فقط شما دلسوز کشور هستید؟ به چه گناهی این همه خشونت را ترویج می‌کنید؟ امروز برای همه روشن شده که شما چه افرادی هستید. چقدر کشور ما باید بخاطر افرادی مثل شما هزینه بدهد؟ تشییع جنازه این ۲ شهید نشان داد مردم پای آرمان‌ها و آرزوهایشان ایستاده‌اند. چگونه می‌خواهید جواب خدا را بدهید؟ دست از سر مردم بردارید.

در این هنگام قاضی منصوری از یکی از شهود خواست تا به بیان مشاهدات خود از صحنه حادثه بپردازد.

یکی از شاهدان گفت: در روز حادثه پس از آنکه متهم،۲ تن از دوستانمان را به شهادت رساند؛ در حال فرار نیز هر فرد دیگری را که سر راهش قرار داشت با چاقو می‌زد و سپس متواری شد در حالی که مردم همه دچار وحشت شده و ترسیده بودند و مغازه‌دار‌ها از ترس و وحشت به وجود آمده توسط متهم؛ فروشگاه‌های خود را تعطیل کردند.

شاهد عینی ماجرا: ترس را در چشمان مردم می‌دیدم

یکی دیگر از شاهدان عینی گفت: من و افرادی که در صحنه حضور داشتند وحشت کرده بودیم و هر کسی به یک طرفی فرار می‌کرد. به همین خاطر مردم درخواست دارند که متهم به اشد مجازات برسد؛ من ۲ دختر دارم. از آن روز به بعد دخترانم شب‌ها کابوس می‌بینند و هنگامی که من بیرون از خانه هستم مدام با من تماس می‌گیرند و اظهار نگرانی می‌کنند. این اقدام محله ما را بد نام کرد. دست‌های شهید زینال زاده در دستان من بود تا به شهادت رسید؛ ضارب آنچنان ضربه‌ای به گردن وی زده بود که این جوان همانجا به شهادت رسید.

در ادامه با دستور رئیس دادگاه یکی دیگر از شاهدان عینی در جایگاه قرار گرفت و مانند سایر شاهدان پس از قرائت سوگند گفت: آن روز من ترس را در چشمان مردم می‌دیدم. چند خانم که فرزندانشان همراهشان بود جیغ می‌زدند و فریاد می‌کشیدند.

شاهد دیگری گفت: آن روز دیدم که متهم روی بدن یکی از شهدای خیابان حرعاملی نشسته و به شدت در حال ضربه زدن با چاقو به این جوان است و مردم وحشت زده در حال داد و فریاد ناشی از ترس هستند.

یکی از کسبه خیابان نیز گفت: بعد از این اتفاق، مردم دیگر رغبتی به حضور در این خیابان ندارند و کسبه با مشکلات متعددی مواجهه هستند و ما از این موضوع بسیار ناراحت هستیم، مخصوصا اینکه انگار کسی جرات نمی‌کند با بچه کوچک از این منطقه عبور کند چرا که مردم هنوز نگرانند و ترسیده‌اند.

متهم: حس نفرت عمومی از اقدامم را درک می‌کنم

پس از این اظهارات، جلسه به دستور قاضی منصوری به مدت ۱۵ دقیقه برای اقامه نماز تعطیل و ادامه دادگاه به پس از ادای فریضه نماز موکول شد.

پس از رسمیت مجدد جلسه؛ رئیس دادگاه از متهم مجیدرضا رهنورد فرزند محمد جواد خواست تا در جایگاه متهم قرار گرفته و به سوالات طرح شده پاسخ بگوید.

متهم پس از معرفی خود گفت: سابقه کیفری داشته و در پرونده دیگری به دلیل ضرب و جرح عمدی محکوم به پرداخت دیه شده‌ام.

قاضی منصوری پس از تشریح گردش کار پرونده و با اشاره به گزارشات و مستندات موجود در پرونده از متهم پرسید: اتهامات خود را قبول دارید؟ که متهم در پاسخ گفت: بله اتهامات خود را قبول دارم. راهم را اشتباه رفتم، قبول دارم اشتباه کردم و حس نفرت عمومی از این کارم را درک می‌کنم. فکرم و باورهایم غلط بود. تصور می‌کردم این افراد دشمن‌من هستند، چاقو را در دست خود پنهان کرده بودم و نفهمیدم چه اتفاقی افتاد و الان منتظرم هر چه زودتر مجازات شوم.

رئیس دادگاه از متهم پرسید؛ آیا اظهارات خود و مستندات موجود در پرونده را قبول دارید؟ که متهم پاسخ داد: بله قبول دارم.

متهم افزود: تحت تاثیر فضای مجازی بودم. از نظر روحی سلامت هستم و پیج‌هایی که اخبار نادرست منتشر می‌کردند دنبال می‌کردم. الان به این نتیجه رسیدم این افرادی که اغتشاش می‌کنند در اشتباه هستند. آن روز هنگام فرار با چاقو به هرکسی که می‌رسیدم حمله می‌کردم.

متهم مجیدرضا رهنورد در پاسخ به سوال قاضی مبنی بر علت فرارش گفت: من خود را قربانی فضای مجازی می‌دانم، می‌ترسیدم. می‌خواستم به تهران و سپس به ترکیه فرار کنم. در دلم بذر نفرت کاشته شده بود و برادرکشی کردم.

قاضی منصوری از متهم پرسید: آیا این دست نوشته مطرح شده توسط نماینده دادستان را متعلق به خود می‌دانید؟ متهم در پاسخ گفت: بله این دست نوشته متعلق به من است و مطالب آن را قبول دارم.

من خانواده‌های زیادی را داغدار و برادر کشی کردم

در این هنگام، رئیس جلسه بخشی از اظهارات متهم در مراحل مختلف دادرسی را قرائت کرد و از متهم خواست تا در مورد اظهاراتش توضیح دهد. متهم گفت: افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، شما باید به داد آن‌ها برسید و از هم‌سن‌های خود می‌خواهم که در زندگی به دنبال هدف درستی باشند و هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من آزادی و جوانی خود را تباه کردم. من خانواده‌های زیادی را داغدار کردم. می‌دانم برادر کشی کردم.

در این هنگام قاضی منصوری از نماینده دادستان خواست تا چنانچه مطلبی دارد بیان کند.

وکیل متهم: مستندات پرونده کامل است

پس از بیان مطالب توسط نماینده دادستان، قاضی منصوری از وکیل متهم خواست تا در جایگاه قرار گیرد.

وکیل متهم گفت: موکل در آن روز به دلایل مختلف شرایط روحی مناسبی نداشته؛ چاقو را در آستین خود پنهان می‌کند. چاقو حدود ۳۰ سانتی متر بوده است. در این پرونده آنچه مسلم است این است که متهم ۲ نفر را به شهادت رسانده و ۴ نفر دیگر را مجروح کرده است. مستندات پرونده کامل است. اما متهم با چاقوی آشپزخانه این اقدام را انجام داده است.

پس از دفاعیات تفصیلی وکیل متهم؛ رئیس دادگاه از متهم خواست تا در جایگاه قرار گیرد.

پس از قرار گرفتن متهم در جایگاه، قاضی منصوری با تفهیم اتهامات وارده از مجیدرضا رهنورد خواست تا آخرین دفاعیات خود را مطرح کند.

متهم در مقام آخرین دفاع گفت: اتهامات خود را قبول دارم و ازخانواده شهدا می‌خواهم حلالم کنند.

قاضی منصوری پس از آخرین دفاع متهم اظهار داشت: تمام مستندات و اظهارات به طور دقیق بررسی می‌شود لذا از هرگونه اظهار نظر و پیش داوری خودداری شود چرا که تمام مراحل دادرسی و تشریفات قانونی تا دیوان عالی کشور طی خواهد شد.

گفتنی است پس از هشدار قاضی منصوری مبنی بر عدم هرگونه اظهار نظر پیش داورانه در مورد نتیجه دادگاه، ختم جلسه دادرسی مجیدرضا رهنورد پایین ده فرزند محمد جواد مبنی بر محاربه از طریق کشیدن سلاح سرد از نوع چاقو به قصد جان مردم که منتهی به شهادت ۲ بسیجی مدافع امنیت به نام‌های دانیال رضا زاده و حسین زینال زاده و مصدومیت ۴ تن دیگر در تاریخ ۲۶ آبان ماه در خیابان حر عاملی مشهد شده بود توسط رئیس جلسه اعلام شد.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: مجید رهنورد نماینده دادستان رئیس دادگاه قاضی منصوری اتهامات خود زینال زاده فضای مجازی وکیل متهم قبول دارم متهم مجید متهم گفت پس از آن آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۰۰۲۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است

چند سال پیش تلفنی گفت‌وگویی با «سیروس زارع» داشتم؛ مردی از دیار فارس که تلاشش سبب زنده شدن دوباره تالاب بین‌المللی کمجان شد. پس از چند سال در سفری همراه با دوستم مهدی رحمانی به سرزمین حافظ و سعدی، در صبح پنجمین روز از اردیبهشت‌ماه با راهنمایی آقای زارع به دیدن بخشی از فعالیت‌های ایشان روی تالاب کمجان رفتیم.


آنچه می‌دیدم برایم شگفت‌انگیز و امیدآفرین بود؛ انواع و اقسام پرنده‌های مهاجر را دیدیم که از راه‌های دور، خودشان را برای گذران زمستان به تالاب رسانده بودند. پرنده‌ها و پهنه سبز تالاب را تماشا کرده و عشق به تالاب را در کلمه به کلمه سیروس زارع احساس می‌کردم. مشتاق دیدار این مرد بزرگ بودم، چرا که کار او کار بزرگی است که از هر کسی ساخته نیست. همت بلند این هموطن موجب کاری شد کارستان که می‌تواند درسی آموزنده برای ما باشد که گاهی ناامید می‌شویم و ورد زبانمان می‌شود: «با این اوضاع و شرایط نمی‌شود». یادم هست در مقدمه گفت‌وگوی قبلی‌ام با این مرد بزرگ نوشته بودم: «من اگر مسئولیتی در وزارت آموزش و پرورش داشتم، حتماً داستان سیروس زارع را در کتاب‌های درسی کودکان این سرزمین می‌آوردم. کودکان این سرزمین باید بدانند تالاب چه کارکردهای مهمی دارد و خشک شدن آن، چه فاجعه بزرگی است. باید بدانند چگونه مردی روستایی آستین بالا زد، چهار سال با سازمان آب روبه‌رو شد و سرانجام تالابی را که کانون ریزگردها شده بود، از مرگ حتمی نجات داد». سیروس زارع نشان داده اگر عشق به وطن باشد و اگر همت آدم بلند باشد می‌توان مرده را هم زنده کرد، درست مثل تالاب بین‌المللی کمجان که مرده بود اما حالا دوباره زنده است. آنچه در ادامه می‌خوانید داستان تالاب کمجان به روایت سیروس زارع است. 

زهکشی‌های مرگبار
دهه ۶۰ که هنوز فارس ما مثل خیلی از مناطق، کم آبی را تجربه نکرده بود تالاب کمجان یا به اصطلاح همان «بیشه» زنده بود، برای همین زهکشی‌هایی در بستر تالاب کمجان اتفاق افتاد. 
با آب تالاب کشاورزی انجام می‌شد و در کنار آن دامداری هم بود. چون مردم با کارکرد زهکشی آشنایی نداشتند و به‌درستی با کارکرد تالاب و اینکه اگر آن را از دست بدهند چه اتفاقی خواهد افتاد، آشنا نبودند در برابر زهکشی‌های تالاب که به وسیله سازمان آب انجام شد، مقاومتی نکردند. 
استدلال برای زهکشی‌ها این بود ما زمین کشاورزی و کشت و کار شما را بیشتر می‌کنیم. اما در این میان، کاری که انجام نشده بود مطالعات زیست‌محیطی ماجرا بود. زهکشی‌های انجام شده با بیل مکانیکی نه شبیه یک زهکشی بلکه شبیه ایجاد رودخانه بود، چون زهکشی‌ها به عرض ۳۰ یا ۴۰ متر و عمق ۴ متر را شاهد بودیم. در برخی نقاط طول این زهکشی‌ها به ۱۲۰ کیلومتر می‌رسید! این زهکشی‌ها سبب شد تالاب کمجان کارکرد قدیمی خود را از دست بدهد. غیر از این اتفاقات، در بالا دست هم سدهایی ساخته شد که آبی از آن‌ها به ما نمی‌رسید و به مرور کمجان خشک شد. کار سازمان آب سبب شد عملاً تعدادی دامدار و کشاورز یا با نگاه خیرخواهانه اما غیرکارشناسی شده و یا به هر دلیل دیگر منطقه را ترک کنند و حاشیه‌نشین شهرها شوند.تقریباً از ۱۳۷۸ این زمزمه را راه انداختم که برای بیشه کاری انجام بدهیم و وضع را عوض کنیم. اما متأسفانه مردم همراهی نکردند. استدلال آن‌ها این بود زهکشی‌ها را دولت انجام داده‌ و نمی‌شود کاری کرد. پس از یک سال شرایط بحرانی‌تر شد، سال ۸۸ همه چیز خشک شد. مردم محلی هم به این نتیجه رسیدند حالا چیزی برای از دست دادن ندارند. 
سال ۸۸ دو سه نفری برای فکری که داشتم با من همراه شدند. نظر آن‌ها هم این بود اگر در مسیر زهکشی‌های ایجاد شده در دهه ۶۰، آب بندهایی ایجاد کنیم، شاید دامدارانی که باقی مانده‌اند مجبور نباشند روستا را ترک کنند.


برای اینکه به زندان نروم
آذر ۱۳۸۸ من و سه دوستم بدون کمک گرفتن از دستگاه دولتی و یا حتی مشاوره گرفتن از آن‌ها، دست به کار شدیم تا خودمان تالاب را نجات بدهیم و البته ترس هم داشتیم که در مقابل انجام این کار باید با دستگاه‌های دولتی روبه‌رو شویم. بالاخره یک جمعه‌ای لودری پیدا کردیم که راننده‌اش خیلی ما را نشناسد و او را به منطقه آوردیم. 
آن روز از صبح تا شب مشغول بودیم و یکی از مسیرهای خروج آب از تالاب را بستیم. پس از اینکه مردم از ماجرا مطلع شدند، با خودشان فکر کرده بودند احتمالاً دستگاه دولتی این کار را انجام داده‌است. ما چند نفر هم در آن وضعیت چیزی نگفتیم. پس از چند روز، سطح آب به خاطر زهاب بالا آمد و مردم از این ماجرا باخبر شدند. آب به نقطه‌ای که بر اثر خشکسالی تبدیل به کانون ریزگرد شده بود هدایت شد. مردم هم متوجه شدند جهاد این کار را انجام نداده بلکه من و چند نفر دیگر عامل بستن مسیر خروج آب بوده‌ایم. 
از آن طرف، افرادی به سازمان آب اطلاع دادند چند نفر مسیر زهکشی‌ها را بسته‌اند، برای همین به دادگاه احضار شدم. با خودم فکر کردم آمدیم ثواب کنیم اما حالا باید جواب دادگاه را هم بدهیم. این برای من که هم کشاورزی و دامداری‌ام را از دست داده بودم و هم در شرایط سخت خشکسالی به سر می‌بردم فشار کمی نبود. کار من از رفتن به پاسگاه و پس از آن دادگاه شروع شد و باید در مقابل وکیلی که سازمان آب گرفته بود از خودم دفاع می‌کردم. باید جواب می‌دادم چرا به باور دوستان، به اموال عمومی آسیب وارد کرده‌ام.


ما کنار تالابی جهانی زندگی می‌کردیم
همزمان دوستی از طریق وبلاگ «محمد درویش» متوجه شده بود بیشه کمجان سند دارد و فهمیدم بیشه ما اسم دیگری هم دارد که همان تالاب است. مطلبی که ایشان درباره کمجان در وبلاگش گذاشته بود، خیلی به درد ما خورد. تا آن زمان ناامیدانه به دادگاه می‌رفتم چون چیزی در مقابل دادگاه و وکیلی که سازمان آب گرفته بود نداشتم و حتی تهدید به بازداشت و زندان شده بودم.
در همان سال ۸۸ در شیراز همایشی با موضوع آب برگزار شد و من هم به‌طور اتفاقی در آن شرکت کردم که موجب شد اطلاعاتم درباره وضعیت آب و مسائل زیست محیطی بیشتر شود. آنجا چشمم به بنری افتاد که در آن ذیل دو تصویر نوشته بودند «کمجان دیروز و کمجان امروز». از دو فعال محیط زیستی که آنجا نشسته بودند پرسیدم کمجان دقیقاً کجاست؟ وقتی آدرس دادند، دیدم اینکه آدرس خانه خود ماست و خیلی خوشحال شدم. برایم جالب بود ما کنار تالابی جهانی زندگی می‌کردیم اما از آن بی‌خبر بودیم. وقتی برای یکی از آن دو بزرگوار، ماجرای بیشه را تعریف کردم برق شادی در چشم‌هایش درخشید و گفت چه کار بزرگی انجام می‌دهید! آن بنده خدا به من گفت باید به اداره محیط زیست که متولی تالاب است مراجعه کنید.
 آن روز فکر کردم برای اینکه خودم را نجات بدهم که به زندان نروم و برای اینکه تالاب را نجات دهم، باید مستنداتی جمع و به دادگاه ارائه دهم.
به من گفتند برای پیروز بیرون آمدن از دادگاه، از رسانه‌ها کمک بگیرم. مانده بودم به رسانه‌ها چه چیزی ارائه دهم؟ صورت‌جلسه‌ای نوشتم و شوراهای روستاهای حاشیه تالاب آن را امضا کردند و نوشتم ما اهالی روستاها به خسارتی که در گذشته به تالاب وارد شده و موجب وضعیت حال حاضر زندگی ما شده اعتراض داریم. از طرفی وقتی فهمیدیم تالاب کمجان ثبت جهانی هم شده برای ما یک امتیاز و پشتگرمی و دلگرمی شد.


گفتند دنبال دردسر می‌گردی؟
یک روز به اداره محیط زیست و پیش رئیس اداره رفتم. چیزی که از رئیس آن زمان شنیدم این بود که کمجان خشک و تمام شده. به مدیر گفتم ما می‌خواهیم کمجان را زنده کنیم و در این راه به مشکلاتی هم برخورده‌ایم. 
مدیر گفت مثل اینکه دنبال دردسر می‌گردی؟ با این حال مدیر با کارشناسان خودش حرف زد و خواست بیایند و کاری را که انجام داده‌ایم، ببینند. کارشناسان آمدند اما سال۸۸ جمله صریح مسئولان محیط زیست به ما این بود که نمی‌توانیم هیچ کمکی به شما کنیم. استدلال آن‌ها این بود بدنه دولت نمی‌تواند روبه‌روی دولت قرار گیرد. با اینکه من دلیل می‌آوردم متولی این تالاب شما هستید، اما محیط زیست همراهی لازم را با ما نداشت.
 به آن‌ها گفتم حداقل به دادگاه بنویسید اینجا تالاب است و شرایط تالاب هم باید این گونه باشد؛ اما آن‌ها گفتند تا دادگاه چنین چیزی از ما نخواسته باشد، ما چیزی نمی‌نویسیم. آنجا بود که متوجه شدم برای اینکه از دادگاه پیروز بیرون بیایم باید اطلاعات محیط زیستی خود را افزایش دهم و خودم از خودم دفاع کنم. 
با همان ابزارهایی که در اختیار داشتیم از کاری که در تالاب انجام داده بودیم و آبی که در بستر تالاب جمع شده و حضور پرنده‌ها و گیاهانی که روییده بود، عکس‌هایی تهیه کردیم. با عکس‌ها، فیلم‌ها و صورتجلسه‌هایی که اهالی امضا کرده بودند سراغ رسانه‌ها رفتم. با خودم فکر کردم امامزاده‌ای که می‌تواند مرا شفا بدهد رسانه‌ها هستند. چند روز کار من شده بود کول‌کشی مدارکی درباره تالاب و رفتن به دفتر روزنامه‌ها و رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها. ادامه قصه من و تالاب به صدا و سیمای فارس رسید. بخت با ما یار بود و کسی که با او روبه‌رو شده بودم به من قول داد برای پوشش کارهایی که در تالاب انجام داده‌ایم یک تیم خبری بفرستد. تیم خبری صدا و سیمای فارس آمد و از بخشی که آب داشت و از کار و فعالیت پیر و جوان برای احیای تالاب، گزارشی تهیه کرد. وقتی گزارش چند دقیقه‌ای صدا و سیما از منطقه‌ فراموش شده پخش شد، مثل بمب صدا کرد که چطور عده‌ای روستایی دست به چنین کاری زده‌اند و خلاصه این گزارش شد دلگرمی مردم.
مهم‌ترین مجموعه‌ای که توانست به من در راه احیای تالاب و پیروز بیرون آمدن از دادگاه کمک کند رسانه‌ها بودند؛ از این نظر خودم را مدیون رسانه‌های مملکتم می‌دانم. اگر آن‌ها نبودند به زندان هم می‌رفتم.

هم‌ولایتی‌هایم پای کار آمدند
وضع مالی ما خیلی خوب نبود و از جایی هم کمکی دریافت نمی‌کردیم. اگر با کمک مردم می‌توانستیم مثلاً لودری برای چند ساعت کار در تالاب اجاره کنیم، آن‌هایی که نمی‌توانستند کمک مالی کنند با بیل‌های خودشان به میدان می‌آمدند. با همین همیاری‌ها آب را به بستر تالاب هدایت کردیم. شنیدن صدای پرنده‌ها در بستر تالاب، آن هم پس از چندین سال خشکسالی حس خوبی به مردم داده بود و پخش شدن گزارش فعالیت آن‌ها در تالاب موجب ایجاد خودباوری در آن‌ها شد. پس از آن بود که مطبوعات و خبرگزاری‌ها هم فعال‌تر در مورد تالاب عمل کردند. شورای تأمین استان با شهرستان تماس گرفتند و درباره پرونده تالاب و اینکه موضوع دارد بالا می‌گیرد تذکر دادند.
سرسبزی به تالاب برگشته بود و دامدارانی که به خاطر خشکسالی مجبور بودند دام‌های خود را بفروشند، چند ماهی علوفه داشتند و دوست داشتند به این وضعیت و بهبود آن کمک کنند. همین دامدارها وقتی دیدند پرندگانی می‌آیند و در تالاب تخم‌گذاری می‌کنند، در فصل تخم‌گذاری پرندگان دام‌هایشان را به تالاب نمی‌بردند و این هم یعنی عوض شدن نگاه مردم به مسائل زیست محیطی اطرافشان و تالاب. اهالی روستا پای کار آمده بودند.
 از سال ۸۸ تا ۹۱ درگیر دادگاه بودم. خوشبختانه در زمان ماجرای دادگاه بنده، آن‌قدر مطبوعات و رسانه‌ها به این مسئله پرداختند که نگاه قاضی دادگاه من هم محیط زیستی شد. پس از آب‌گیری تالاب خیلی‌ها برای تماشا و تفریح به کنار تالاب می‌آمدند؛ یکی از این افراد قاضی پرونده من بود که البته ما بعدها فهمیدیم او هم در جمع بازدیدکنندگان بوده است. 

آخرین دادگاه
سال ۸۸ و آخرین جلسه که قرار بود به دادگاه بروم حال خوبی نداشتم، چون می‌دانستم سازمان آب قدرت زیادی دارد و وکیل هم گرفته بود. آنجا قاضی از وکیل سازمان آب خواست به عنوان آخرین دفاعیات حرف‌هایش را بزند.
 مثلاً گفت شما نوشته‌اید برداشت آب برای مصارف شخصی در صورتی که من این را در پرونده ندیدم. وکیل شروع کرد به توضیحات که این زهکشی‌ها در اوایل انقلاب ایجاد شده است. قاضی برافروخته شد که من نگفتم توضیح بدهید این‌ها کی ایجاد شده‌اند، مضاف بر اینکه ما در آن زمان کارهایی در بخش آب انجام دادیم که درست نبوده و شما مستنداتی بیاورید که زهکشی‌ها قانونی است. وکیل نتوانست جواب قانع‌کننده‌ای بدهد و آقای قاضی گفت من دو سالی می‌شود پیگیر این پرونده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام تعدادی آدم روستایی دست کرده‌اند توی جیب خودشان برای احیای تالابی که مرده است. ما به‌جای اینکه کمکی به این‌ها کنیم چوب هم لای چرخشان می‌گذاریم؟ این‌ها دارند شرایطی برای ماندگاری خودشان در روستا درست می‌کنند. در آن لحظه و با شنیدن این جملات فکر می‌کردم دارم خواب می‌بینم. حتی آنجا قاضی به این نکته اشاره کرد که باید محیط زیست از این ماجرا دفاع می‌کرد، چرا آن‌ها نیامده‌اند و شما درگیر این ماجرا شده‌اید؟
پس از چندی که از آخرین دادگاه گذشت، با ما تماس گرفتند و گفتند قرار منع تعقیب و رأی به نفع شما در راستای احیای تالاب کمجان صادر شده است. روزی که دوباره پیش قاضی رفتم، گفت: چون تالابی بوده که ثبت کنوانسیون جهانی شده، باید به این ماجرا در دادگاهی در سطح ملی رسیدگی می‌شد. حتی آنجا به من گفتند سازمان آب باید خسارت هم بدهد اما من آنجا خوشحال بودم که می‌توانم پیگیر بقیه کارهای تالاب باشم و از دادگاه و زندان رفتن هم خلاص شده‌ام.
پس از آن، محیط زیست از بنده خواست فرد حقیقی نباشم و در قالب یک تشکل پیگیر مطالباتمان درباره تالاب کمجان باشیم؛ برای همین «انجمن احیاکنندگان تالاب کمجان» را تشکیل دادیم. خلاصه تا الان بارها از بنده و انجمن ما قدردانی شده است.
 قهرمان ملی تالاب... قدردانی شدن راحت است اما حرف من این است به جای لوح تقدیر دادن، برای تالاب باید کار کرد. حالا که مردم دست به دست هم دادند و برای احیای تالاب کار می‌کنند شما هم بخشی از هزینه‌ها را بر عهده بگیرید. کاش به اندازه همین لوح تقدیرها به تالاب توجه می‌شد. الان ما به سال شانزدهم فعالیتمان در تالاب کمجان رسیدیم. خوشحالیم در این مدت ۱۳۰ گونه پرنده را در تالاب شناسایی کرده‌ایم. چیزی حدود ۱۵ تا ۲۰ گونه پستاندار اینجا شناسایی شده‌اند. تنوع گونه‌های گیاهی در تالاب به ۵۰ گونه و شاید بیشتر می‌رسد.


آرزوی من 
آرزوی من این است روزی همه تالاب‌های ایران دوباره احیا شوند و سرزندگی آن‌ها را ببینیم. بختگان، هامون، گاوخونی و... اگر تالاب‌های کشورمان احیا شوند حال و روز همه ما بهتر خواهد شد.

اعتماد به جوامع محلی
در ماجرای احیای تالاب بین‌المللی کمجان نشان دادیم اگر به جوامع محلی اعتماد شود می‌توانند کارهای بزرگی را انجام دهند، آن هم بدون استفاده از منابع دولتی؛ چیزی که متأسفانه از آن غفلت کرده‌ایم. 
من و هم‌ولایتی‌هایم نشان دادیم احیای تالاب کمجان می‌تواند الگویی قابل اجرا برای تالاب‌های ایران باشد.

منبع: روزنامه قدس عباسعلی سپاهی یونسی

دیگر خبرها

  • پرونده کثیرالشاکی موسوم گروه "ش" به دادگاه ارسال شد
  • ترک فعل‌ها در سیل اخیر بررسی می‌شود
  • کتک زدن مردم با زنجیر در اتوبوس؛ متهم دستگیر شد
  • تهیه‌کننده متهم به تجاوز، باید دوباره محاکمه شود
  • تهیه کننده متهم به تجاوز تبرئه شد
  • تهیه‌کننده متهم به تجاوز تبرئه شد
  • ماجرای کشف جسد بازپرس ویژه مبارزه با زمین خواری
  • ماجرای کشف جسد بازپرس ویژه مبارزه با زمین‌خواری
  • تهیه کننده مشهور متهم به تجاوز تبرئه شد
  • مردی که «کمجان» را زنده کرد/ دیدار با سیروس زارع که زندگی‌اش را وقف نجات یکی از تالاب‌های کشورمان کرده است